...اما من در كنار او به اين موفقيتها دست پيدا نكردم. شوهرم دلخواه من نبود. من دلبسته چيزهايي بودم كه هنوزم برايم دستنيافتني و روياست. من زن خودپسندي بودم... بيست سال زندگي در كنار هم و آوردن دو فرزند همه پوچ و بي معنا بود. وقتي كه برايش توضيح ميدادم مثل اينكه با زبان مردم غارنشين صحبت مي كنم. از پوچي چيزي درك نميكرد. ميگفت زندگيت تامين است و هيچ كم و كسري ندارد، به زن زنهاي دور و برت نگاه بكن... به كدام زنها؟....
0 نظر