در عشق، خانقاه و خرابات فرق نیست؛ هر جا که هست، پرتوِ رویِ حبیب هست. خانقاه که در آن «اسرار عشق و مستی نمیگنجد»، در برابرِ خرابات که در آن «قدم به شرط ادب میباید نهاد»، به کار رفته است و ناساز با آن. حافظ، در بیتهای زیر نیز، این دو را در برابر یکدیگر نهاده است: ساقی! بیار آبی از چشم? خرابات؛ تا خرقهها بشوییم از عجب خانقاهی. * * * رطل گرانم ده، ای مرید خرابات! شادی شیخی که خانقاه ندارد. این دو ناساز آشتیناپذیر، آنجا که عشق گام درمینهد و پرتو روی دوست میتابد، به یکسانی و سازواری با یکدیگر میرسند؛ زیرا دلشدهدر هر جای باشد، با دلدار است: تو خانقاه و خرابات در میانه مبین؛ خدا گواه که هر جا که هست، با اویم.