اسوالدو
سوریانو (ترجمه جمشید نوایی)
گلوله
ای صفیرکشان از بالای سر او رد شد و به دیوار خورد. خودش را روی زمین انداخت و بی هدف
آتش کرد. به خودش بدو بیراه گفت که زیاد آنجا معطل کرده است. سینهخیز سینه خیز
رفت زیر اتومبیل. گلوله ی دوم از جاده، جرقه هایی بلند کرد و بارانی از گرد داغ به
صورتش پاشید. خوان، در لحظهی مناسب، خودش را کفِ جاده چسباند، هیچ حرکتی نکرد. جز
اینکه سرش در جستوجوی مهاجمش تکان میخورد. صدای غشغشهی مسلسل در خیابان پیچید.